فاجعه ای با عنوان » یا من یا میرحسین»

خاتمی هم انصراف داد؟ آیا فاجعه ای اتفاق افتاده است؟

فاجعه زمانی اتفاق افتاد که خاتمی با شعار» یا من یا میرحسین»  وارد کارزار انتخاباتی شد. چهارسال از پایان ریاست جمهوری خاتمی گذشت بدون آنکه ایشان و اصلاح طلبان از گذشته درس گرفته باشند. ایشان گویا هنوزمست رویای دوم خرداد هستند و قدرت یادگیری ندارند. هنوز چشمهایشان را بر دلایل پیروزی احمدی نژاد بسته اند. در انتخابات سال هشتاد و چهارچند نماینده اصلاح طلب بدون استراتژی میدان را واگذار کردند و به اهمیت سرخوردگی مردم از سیاستهای اقتصادی پی نبردند. البته منکر موفقیتهای اقتصادی خاتمی نیستم ولی در مقابل پتانسیل موجود ناچیز بود. خاتمی موفقیتهای اقتصادیش را مدیون معدود مردانی مثل مرحوم نوربخش و دکتر نیلی و مردان بازمانده از کارگزاران بود. در دولت خاتمی کارهای خوبی مثل یکسان سازی نرخ ارز ( که به رانتهای به جا مانده از زمان میرحسین پایان داد) و صندق ارزی ( به ابتکار دکتر نیلی) و راه اندازی پروژه های عظیم پتروشیمی و نفتی ( مدیون جهانگیری و اکبر ترکان) انجام شد ولی در عین حال آدمهای عقب مانده ای هم که اطراف ایشان یودند اصرار به کاهش نرخ دلار به پانصد تومان و کم کردن نرخ دستوری بهره و این کارهای عجیب غریب داشتند.   در دولت ایشان گوشه چشم چریک پیر کافی بود تا اصلاح یارانه ها برای همیشه در بایگانی خاک بخورد (علیرغم تصویب در سازمان برنامه) و وزیر دارایی وقت آنقدر سر نرخ بهره  با مرحوم نوربخش لجاجت کرد تا بانکداری خصوصی از نهالی صعیف و نوپا فراتر نرود. خاتمی فکر میکرد داشتن آدمهای گیجی که چنین پیشنهاداتی را میدادند نشان دهنده تضارب افکار است! خوب قبول. ولی چهارسال کافی نبود تابا  ارزیابی از این سیاستهای گذشته سیاست اقتصادی منسجمی ارایه شود؟ رویگردانی عامه مردم از اصلاح طلبان نتیجه سرخوردگی آنها از سیاستهای اقتصادی بود تا احمدی نژاد با شعار بردن نفت به سفره ها براحتی از این خلا برای خود رای جمع کند.

فاجعه زمانی اتفاق افتاد که خاتمی با شعار » یا من یا میرحسین» نشان داد از ارزیابی خودش و دلایل موفقیت احمدی نژاد غافل بوده است. میرحسین کسی است که در خاطراتش اینگونه از مفتخوری بعنوان جامعه ایده آل خود یاد کرده:

“خاطرم هست یک شب وقتی که از روزنامه جمهوری اسلامی به خانه بر می گشتم، سوار تاکسی شدم. یکی از مسافرها پنج تایی ماهی خریده بود. همه گرم صحبت بودیم که یکی از مسافرها که بوی ماهی را فهمیده بود، از صاحب ماهی ها سوال کرد که ماهی خریدی؟ از کجا؟ چند؟ مسافری که ماهی داشت بی اختیار و تحت تاثیر همان روحیه ایثار دست کرد در پلاستیک و ماهی ها را میان مسافرها و راننده تقسیم کرد و خود هم یک ماهی به خانه برد. همچنین راننده هم از مسافرها پول نگرفت. جامعه آرمانی توسعه گرا یعنی همین.”

5 پاسخ to “فاجعه ای با عنوان » یا من یا میرحسین»”

  1. hoomane Says:

    man fekr mikonam khatami ba inkar ye bar dige sabet kard ke adami nist ke bekhahad ba poshtibani mardom rahi be jelo bebarad,man mosavi ro nemishnasam,ama hamin dalil ke omad to sahne va khatami be kenar raft baes mishe ke man be on nazare khobi nadashte basham,va ghatan behesh ray nemidam,hatman kheili az tarafdaraye khatami ham hamintor fekr mikonan,pas tabrik migam ahmadinejad 4 sal dige gharare naft be sare sofrehamon bebare,in mosavi 20 sal halghe honagh gerefte bod 4 sala e digam rsh ,mimord

  2. مهدي Says:

    چه تفاهمي!
    ميرحسين علاقه زيادي به اين خاطه داره و ان را بارها نقل كرده. شخصا در يك جلسه خصوصي اين خاطره را از وي شنيده ام. اتفاقا برمبناي اين خاطره هم يك ارپي جي تو انبار مهمات روزنامه اماده كرده ام كه به اميدخدا سرفرصت شليك خواهد شد!

    از طرف پویان:
    شلیک کن ولی مواظب باش خودیها را نزنی

  3. از میرحسین چه می دانیم؟ (2) « کاتالاکسی Says:

    […] مارس 17,09 روی 3:54 ب.ظ · طبقه بندی شده زیر محمدصادق الحسینی ·Tagged میرحسین موسوی این هم نوشته پویان راجع به میرحسین. […]

  4. دست نوشته / یاسر کمالی نژاد Says:

    رفتن خاتمي همه‌مان را بهت زده کرد

    http://dastneveshteh.wordpress.com/2009/03/17/did-you-go

  5. یک نفر Says:

    با همه‌ی این حرف‌ها به نظرم جامعه‌ی آرمانی توسعه‌گرا یعنی همان.

بیان دیدگاه